بهشت
چکیده:
در قرآن، از قیامت با اسماء مختلفی نام برده شده است. یکی از این نامهائی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است «یوم التناد» به معنای «روز ندا دادن» است. در قیامت افراد مختلفی یکدیگر را مورد ندا قرار داده و سخنان متعددی بین بهشتیان و دوزخیان رد و بدل میشود. از جمله بهشتیان از دوزخیان در مورد دلیل ورودشان به دوزخ پرسیده و جهنمیان نیز چهار دلیل را به عنوان عوامل اصلی ورود خود به دوزخ بیان میدارند. از سوئی دیگر در قیامت، ندای کمکخواهی دوزخیان بلند است و گاهی از بهشتیان تقاضای کمک کرده و گاهی از امامان دوزخی خود یاری میطلبند و در پایان نیز وقتی از همه ناامید شده، به سراغ ملائکهی عذاب و حتی خداوند میروند تا شاید راه نجاتی برای خود بیابند ولی هیچ کس، هیچ کمکی به آنان نکرده و باید تا پایان در دوزخ معذب بمانند.
مقدمه:
یکی از اصول اعتقادی در تمام ادیان الهی، اعتقاد به معاد و قیامت است. بر اساس این اعتقاد، تمام انسانها موجوداتی الهی بوده و به سوی خداوند بازخواهند گشت. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون.»(1) اگرچه تمام ادیان آسمانی با اختلافاتی اصل وجود معاد را پذیرفتهاند ولی شاید بتوان ادعا نمود که در هیچ دینی به اندازهی اسلام در مورد این اصل اعتقادی سخنی به میان نیامده است تا جائی که بیش از هزار آیه از قرآن با صراحت و یا با کنایه در مورد معاد و ویژگیهای آن سخن رانده است و مراحل مختلف این دوران را برای مسلمانان بازگو نموده است. در این مورد قرآن و روایات، قیامت را با اسماء متعددی معرفی نموده که هر یک بیانگر یکی از آن مراحل میباشد. اسمائی همچون قارعه (کوبنده)، یوم الحسره، یوم الحساب، یوم عقیم (نازا)، یوم الفصل (روز جدائی)، یوم التلاق (روز ملاقات)، یوم الآزفه (روز نزدیک)، یوم الجمع، یوم الخلود (روز ابدی)، یوم التغابن (روز زیان)، یوم الفرار و ….؛ هر یک از این اسماء به شکلی مراحل مختلف قیامت را بازگو کرده و یکی از ویژگیهای مهم آن روز را بیان میدارد.
اما یکی از اسمائی که با وجود اهمیت فوقالعاده، کمتر در مورد آن سخن رانده شده «یوم التناد» است. یوم التناد به معنای «روز نداد دادن» است. قیامت روزی است که افراد مختلف یکدیگر را مخاطب قرار داد و سخنانی با هم رد و بدل میکنند. از یک سو بهشتیان، جهنمیان را مخاطب ساخته و سوالاتی از آنان میپرسند؛ از سوئی دیگر ملائکهی الهی و خداوند را مورد ندا و خطاب قرار داده و مطالبی به آنان میگویند و از سوئی دیگر ندای دوزخیان برای کمکخواهی از دیگران بلند است و سعی دارند به هر طریق ممکن خود را از آتشی که در آن گرفتار شدهاند نجات دهند.
ما در این مقاله در صددیم سخنانی که بین اهل محشر گفته میشود را بر اساس آیات قرآن و روایات معصومین علیهمالسلام بررسی نمائیم تا بیش از پیش با شرایط قیامت آشنا شده و عوامل ورود به بهشت و دوزخ را از زبان بهشتیان و دوزخیان شناخته تا بهتر بتوانیم خود را برای روزی که «لا ینفع مال و لا بنون» است آماده نمائیم.
ندای بهشتیان خطاب به اهل دوزخ:
زمانی که بعد از انجام مراحل مختلف حساب در «یوم الحساب» جایگاه افراد در بهشت و دوزخ مشخص میشود و افراد میتوانند علاوه بر مشاهدهی جایگاه خود، جایگاه دیگران را نیز مشاهده نمایند، بهشتیان رو به دوزخیان کرده و یک سوال بسیار مهم از آنان میپرسند؛ سوال این است که چرا شما اهل دوزخ شدید؟ «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ.»(2)
گاهی اوقات اهل بهشت در دوزخ افرادی را میبینند که در دنیا نیز با آنان آشنا بوده و با هم مراوده داشتهاند. از این رو از سر تعجب میپرسند «شما که در دنیا در کنار ما بودید، با ما زندگی میکردید، همسایه و برادر و خویشاوند ما بودید، مگر چه عملی انجام دادهاید که مستحق دوزخ و آتش شدهاید؟»
دوزخیان نیز که تماشای اهل بهشت برای آنان خود حسرتی مضاعف و عذابی دو چندان است رو به بهشتیان کرده و چند عامل مهم را به عنوان دلائل ورود خود به دوزخ معرفی میکنند و میگویند اگر ما اهل دوزخ شدیم به خاطر این دلائل است:
1. از نمازگزاران نبودیم:
دوزخیان اولین مطلبی را که به عنوان دلیلی برای ورودشان به دوزخ مطرح میکنند این است که ما اهل نماز نبودیم: «قَالُواْ لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّین.»(3)
نماز، معیار ایمان و کفر است. مهمترین تفاوت مومنین و کفار در این است که مومنین اهل اقامهی نمازند ولی کفار از نماز و سرفرود آوردن در برابر خداوند روی گردانند. نماز اوج بندگی عبد نسبت به خداوند است و بر همین اساس اولین چیزی که در قیامت مورد سوال و بازخواست قرار میگیرد نماز است؛ اگر نماز صحیح و مقبول باشد به سراغ رسیدگی به سایر عبادات میروند و در غیر این صورت، سایر عبادات وزنی برای محاسبه ندارند.(4) نماز معراج مومن و وسیلهی تقرب او به خداوند است. فردی که بدون نماز وارد قیامت شود نمیتواند انتظار تقرب به خداوند و ورود به بهشت را داشته باشد.
2. اهل انفاق نبودیم:
دومین دلیلی که دوزخیان برای ورود خود به جهنم بیان میکنند این است که ما اهل رسیدگی به فقرا نبودیم. «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِین.»(5)
در قرآن در بسیاری از موارد نماز و زکات را در کنار هم قرار داده است و این بدان معناست که همانگونه که افراد رابطهی خود را با خداوند اصلاح میکنند باید با خلق خداوند نیز بهترین رابطه را داشته و مشکلات آنان را مشکلات خود بدانند و به قول رسول عزیز اسلام صلیاللهعلیهوآله «مَثَل مومنین نسبت به یکدیگر، همچون اعضا یک پیکر است، چون عضوی به در آید، همهی اعضا دچار بیخوابی و تب میگردند.»(6)
و بر همین اساس خداوند رسیدگی به وضع محرومان و بر طرف کردن مشکلات آنها را در موارد فراوانی، واجب دانسته است.
این مطلب به اندازهای مهم است که در روایتی که در این مورد نقل شده است میفرماید: «روزی پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله وارد مسجد شدند ولی قبل از اقامهی نماز از بین صفوف نمازگزاران 5 نفر را جدا کرده و فرمودند شما زکات اموال خود را ندادهاید، اول زکات مال خود را جدا کنید و سپس برای اقامه نماز بیائید.»(7).
3. دوستان ناباب:
دلیل دیگری که دوزخیان برای ورود به دوزخ مطرح میکنند این است که ما با افراد پست، نشست و برخاست داشتیم. «وَ کُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِین.»(8)
همانگونه که در دنیا فاسقان و فاجران و تبهکاران علت گمراهی خود را دوست بد معرفی میکنند در قیامت نیز دوزخیان از دوستان ناباب خود شکایت کرده و آنها را عاملی برای ورود خود به دوزخ میدانند. حتی در مواردی میگویند: «خداوندا؛ ما انسانهای بدی نبودیم، ما در صراط مستقیم بودیم ولی دوست ناباب ما را به گمراهی کشیده و با افسوس میگویند: ای کاش با فلانی رفیق نشده بودیم که او ما را گمراه کرد.» «یَاوَیْلَتیَ لَیْتَنیِ لَمْ أَتخَِّذْ فُلَانًا خَلِیلًا لَّقَدْ أَضَلَّنیِ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنیِ وَ کَانَ الشَّیْطَنُ لِلْانسَنِ خَذُولا»(9)
به طور کلی در قیامت تمام دوستیهای دنیائی تبدیل به دشمنی میشود مگر اینکه دوستی بر اساس تقوا و حب ّ الهی برقرار شده باشد.(10)
4. تکذیب قیامت:
آخرین دلیلی که تبهکاران به عنوان دلیل ورود خود به دوزخ بیان میکنند این است که آنها، قیامت را تکذیب میکردند. عدالت خداوندی ایجاب میکند که حتما قیامتی برپا شده و هر فردی جزای اعمال خود در دنیا را به عینه مشاهده کند. حال اگر فردی قیامت را تکذیب کند در حقیقت خداوند و عدالت او را تکذیب نموده است و جایگاه چنین شخصی باید دوزخ باشد.
عدهای هم هستند که در دنیا علیالظاهر وجود قیامت را انکار نمیکنند و آن را به عنوان یکی از اصول دین خود پذیرفتهاند ولی در مقام عمل شبیه کسانی عمل میکنند که گویا اصلا قیامتی در کار نیست. این افراد اگرچه در زبان به قیامت معتقدند ولی در عمل، قیامت را انکار میکنند. به راستی اگر فردی به قیامت و حسابرسی دقیق در آن اعتقاد قلبی میداشت حاضر به ارتکاب گناه و معصیت میبود؟ آیا میتوان کسی که به راحتی مرتکب انواع گناهان صغیره و کبیره میشود را معتقد به قیامت دانست؟ و آیا کسی که به راحتی واجبات شرعی اعم از نماز و روزه و خمس و… را ترک میکند، چنین فردی به قیامت اعتقادی دارد؟
در حقیقت کسانی که مرتکب گناهی میشوند با زبان بیزبانی به خداوند میگویند: «خدایا، من به بهشت تو نیاز ندارم و آتش جهنم تو را میطلبم.» خداوند نیز که مجیب الدعوات است خواستهی قلبی آنان را برآورده کرده و آتش جهنم را نصیب آنها میکند.
ندای اعرافیان با اهل محشر:
یکی از مواقف قیامت، جایگاهی به نام اعراف است. این جایگاه در بین اهل دوزخ و اهل بهشت فاصله انداخته و اجازه نمیدهد آنها یکدیگر را ببینند و تنها میتوانند صدای همدیگر را بشنوند.
اعراف در لغت به معنای جایگاه رفیع و بلند است و همین معنا نشان دهندهی این است که اهل اعراف در جایگاه بلندی در محشر قرار داشته و صف آنها از سایر اهل محشر جداست.
زمانی که اهل محشر؛ از بهشتیان و دوزخیان؛ به گفتگو با یکدیگر میپردازند و در مورد تحقق وعدههای الهی در مورد خود سخن میگویند از بالای اعراف، اعرافیان این دو گروه را مخاطب قرار داده و به عنوان فصلالخطاب، تکلیف آنان را مشخص میکنند.
قرآن در این زمینه میفرماید: «وَ نَادَی أَصحَْابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا یَعْرِفُونهَُم بِسِیمَئهُمْ قَالُواْ مَا أَغْنیَ عَنکُمْ جَمْعُکمُْ وَ مَا کُنتُمْ تَسْتَکْبرُِونَ أَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لَا یَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُواْ الجَْنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَیْکمُْ وَ لَا أَنتُمْ تحَْزَنُونَ.»
«و اهل اعراف مردانی را که آنان را از سیمایشان میشناسند ندا دهند و گویند: دیدید که جمع مال و جاه و آنچه برای آن فخر و تکبر میکردید به حال شما اصلا سودمند نبود؟ آیا آنهائی از مومنان که سوگند یاد میکردید که خداوند آنان را مشمول عنایت و رحمت خود نمیگرداند اکنون مقامشان را میبینید؟ و (اعرافیان) به مومنان خطاب میکنند که بیهیچ خوف و اندیشه و بیهیچگونه حزن و اندوه در بهشت داخل شوید.» (11)
از این دو آیه نکات زیبائی به دست میآید؛
اول اینکه جایگاه اهل اعراف از سایر اهل محشر مجزا بوده و آنان در مکانی رفیعتر از سایرین قرار دارند به صورتی که هم میتوانند اهل بهشت را مشاهده کنند و هم اهل دوزخ را؛
ثانیا آنان به مقامی رسیدهاند که اهل محشر را به چهرههای آنان میشناسند، گویا در دنیا نیز با آنان زندگی کرده و آنها را دیده و شناختهاند.(12)
ثالثا اهل اعراف میتوانند بهشتیان را مورد تشویق و تمجید قرار داده و دوزخیان را مورد ملامت و سرزنش قرار دهند.
رابعا اهل اعراف به مرتبهای رسیدهاند که از طرف خداوند اجازهی حکمرانی در صحنهی قیامت را یافتهاند و بر همین اساس اهل اعراف به بهشتیان دستور ورود به بهشت را میدهند.«ادْخُلُواْ الجَْنَّةَ» و این خود دلیلی روشن است بر اینکه خداوند حتی در صحنهی قیامت، رحمت خود را از طریق واسطههای خود بر خلق خود نازل مینماید.
اما اهل اعراف چه کسانی هستند؟ بنا بر آنچه از روایات فهمیده میشود اهل اعراف انبیاء و اوصیا آن بزرگواران هستند. سلمان فارسی نقل میکند که رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله بیش از ده مرتبه به امیرالمومنین علیهالسلام فرمودند: «ای علی؛ همانا تو و اوصیای پس از تو اعراف میان بهشت و دوزخ هستید. هیچ کس وارد بهشت نمیشود مگر اینکه شما را بشناسد و شما نیز او را بشناسید و هیچ کس داخل دوزخ نمیشود مگر اینکه شما را انکار کند و شما او را انکار کنید.»(13)
در روایتی دیگر هم نقل شده است که فردی از امیرالمومنین علیهالسلام در مورد اعراف سوال نمود. حضرت فرمودند: «وای بر تو؛ ما در قیامت بین بهشت و دوزخ میایستیم و کسانی که ما را یاری نمودهاند و ما آنها را به چهره میشناسیم داخل بهشت میکنیم و کسانی که بغض ما را در دل داشته و ما آنان را به چهرههایشان میشناسیم داخل در آتش میکنیم.»(14)
البته بر اساس برخی از روایات، در کنار انبیا و اولیا، عدهی دیگری نیز از گنهکاران امتها در اعراف قرار گرفتهاند تا تکلیف آنان مشخص شود. به عنوان نمونه امام صادق علیهالسلام در این مورد میفرمایند: «اعراف جایگاه بلندی است بین بهشت ودوزخ که در آنجا انبیا و جانشینانان آنان به همراه گنهکاران اهل زمانشان جمعند مثل اینکه هر فرماندهی سپاهی با ضعیفان لشکر خود جمع میگردد؛ وقتی نیکوکاران به بهشت سبقت میگیرند جانشینان انبیا به گنهکاران امت میگویند نظر کنید و ببینید چگونه برادران مومن شما بر شما سبقت گرفتند. پس گنهکاران امتها به اهل بهشت سلام میکنند.» آن گنهکاران نیز به واسطهی شفاعت انبیا و اوصیا به بهشت داخل میشوند.(15)
ندای کمک خواهی دوزخیان:
زمانی که جایگاه افراد در قیامت مشخص شده و گنهکاران و مجرمان جزای اعمال پلید خود در دنیا را مشاهده میکنند، به هر وسیلهای متمسک میشوند تا شاید راه نجاتی برای خود یافته و یا حداقل مقداری از عذاب خود بکاهند. ولی افسوس که در آنجا هیچ فریادرسی وجود ندارد و هر کس باید بر اساس توشهی عملی که با خود به همراه آورده پاداش و کیفر داده شود چرا که قیامت روز حساب است نه روز عمل. قرآن در این زمینه نیز لب به سخن گشوده و در مورد جهنمیان و احوال آنان در دوزخ مطالب پندآموزی ارائه نموده است. بر اساس آیات الهی اهل دوزخ از پنج گروه مختلف طلب کمک و یاری میکنند ولی هیچ کس به فریاد آنان نمیرسد.
1. ندای کمکخواهی دوزخیان از بهشتیان:
اولین گروهی که اهل جهنم دست نیاز به سوی آنان دراز میکنند، اهل بهشت هستند. آنها به مومنین و بهشتیان اینگونه میگویند: «وَ نَادَی أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الجَْنَّةِ أَنْ أَفِیضُواْ عَلَیْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلیَ الْکَافِرِین…»
«و دوزخیان، بهشتیان را صدا میزنند که: «(محبّت کنید) و مقداری آب، یا از آنچه خدا به شما روزی داده، به ما ببخشید!» آنها (در پاسخ) میگویند: «خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است…!» (16)
نکتهی زیبا و تامل برانگیزی که در ادامهی این آیه بیان میدارد این است که اگر نِعَم بهشتی بر اهل دوزخ حرام شده است تنها به این دلیل است که دنیا آنان را فریب داده و دین و آئین و مقدسات را به بازیچه و سرگرمی میگرفتند. چه بسیار زشت و ناپسند است که فردی دین و مقدسات را بازیچه تصور کرده و برای سرگرمی خود و دیگران، با دین نیز شوخی و مزاح کرده و خداوند را از مقام کبریائی خود پائینتر جلوه داده و حضرت حق را وسیلهای برای خندهی خود و دیگران قرار دهد(معاذالله)
دوزخیان با وجود اینکه با صراحت پاسخ منفی اهل بهشت را میشنوند ولی باز ناامیدانه به آنها التماس کرده و میگویند: «یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُواْ وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُواْ نُورًا فَضُرِبَ بَیْنهَُم به سورٍ لَّهُ بَابُ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَاب.»
«…..نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوی برگیریم! به آنها گفته میشود: «به پشت سر خود بازگردید و کسب نور کنید!» در این هنگام دیواری میان آنها زده میشود که دری دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب.»(17)
مومنین در صحرای محشر دارای صورتهای نورانی و بشّاشی هستند؛ نوری از جنس نور ولایت و نور عبادت؛ ولی اهل عناد و لجاج چنین نوری با خود به همراه نیاوردهاند لذا ملتمسانه از مومنین تقاضا میکنند که قدری صورت خود را برگردانید تا ما نیز بتوانیم تا اندازهای از نور چهرهی شما استفاده کرده و مقداری از مسیر قیامت را طی کنیم ولی پاسخی که به آنان داده میشود این است که به دنیا بازگشته و از آنجا طلب نورانیت کنید. در این هنگام دیواری بین آنان حائل میشود، دیواری که در یک سو نور و سرور و نعمت و رحمت است و در سوی دیگر ظلمت و تاریکی و عذاب و نقمت، و در عین حال در میان این دیوار، دری قرار داده شده است که دوزخیان گوشهای از بهشت را دیده و بر آتش حسرتشان افزوده شود و یا گنهکارانی که امکان نجات آنان فراهم است بتوانند به بهشت داخل شوند.
در این میان دوزخیان سوال دیگری از بهشتیان میپرسند و میگویند: «یُنَادُونهَُمْ أَ لَمْ نَکُن مَّعَکُمْ قَالُواْ بَلیَ وَ لَاکِنَّکمُْ فَتَنتُمْ أَنفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمَانیُِّ حَتیَ جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُور.»(18)
«…مگر ما با شما نبودیم؟! میگویند: «آری، ولی شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار (مرگ پیامبر را) کشیدید، و (در همه چیز) شکّ و تردید داشتید، و آرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید، و شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد!»
2. ندای کمکخواهی دوزخیان از سران کفر:
در قیامت هر قوم و امتی و هر گروه و دستهای به همراه امام و پیشوای خود وارد صحرای محشر شده و به حساب آنان رسیدگی میشود. مومنین به همراه امامان و رهبران خود راهی بهشت شده و از نعم آن برخوردارند و کافرین و تبهکاران نیز به همراه ائمهی جور و امامان کفر وارد دوزخ میشوند. در این هنگام اهل آتش به بزرگان خود میگویند: «ما از شما تبعیت کردیم که به این جایگاه رسیدیم، کمی از عذاب ما را بکاهید.» و آنها در پاسخ تنها میتوانند بگویند «ما اگر میتوانستیم راه نجات را بیابیم شما را هم نجات میدادیم.»
«وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمیعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَیْناکُمْ سَواءٌ عَلَیْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحیص.»
«و (در قیامت)، همهی آنها در برابر خدا ظاهر میشوند در این هنگام، ضعفا [دنبالهروان نادان] به مستکبران (و رهبران گمراه) میگویند: «ما پیروان شما بودیم! آیا (اکنون که به خاطر پیروی از شما گرفتار مجازات الهی شدهایم،) شما حاضرید سهمی از عذاب الهی را بپذیرید و از ما بردارید؟» آنها میگویند: «اگر خدا ما را هدایت کرده بود، ما نیز شما را هدایت میکردیم! (ولی کار از اینها گذشته است،) چه بیتابی کنیم و چه شکیبایی، تفاوتی برای ما ندارد راه گریزی برای ما نیست!» (19)
در دنیا بسیار میبینیم که برخی از افراد به دیگران میگویند: «فلان کار را انجام بده گناهش به گردن من!» این تنها کلام دنیائی آنهاست ولی در قیامت نمیتوانند حتی ذرهای از مجازات سایر گنهکاران را بکاهند.
3. ندای کمکخواهی دوزخیان از شیطان:
همانگونه که گفتیم اهل دوزخ برای نجات خود به هر وسیلهای چنگ میزنند و به دنبال این هستند که دیگری را مسوول اعمال خود دانسته و به این وسیله مقداری از عذاب خود بکاهند. در دوزخ گاهی عرصه به اندازهای بر آنان تنگ میشود که حتی به شیطان متوسل شده و میخواهند با معرفی شیطان به عنوان عامل اصلی گناه خود، قدری از بار سنگین خود کاسته و آن را بر دوش شیطان نهند و البته شیطان نیز پاسخ کاملی به آنان میدهد: «وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ به ما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ.»
«و شیطان، هنگامی که کار تمام میشود، میگوید: «خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنا بر این، مرا سرزنش نکنید خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکی دارند!»(20)
خداوند در چندین آیه تصریح دارد که شیطان هیچ سلطهای بر انسانها ندارد تنها کاری که شیطان میتواند انجام دهد وسوسه نمودن است. او تنها به بدی و پلیدی دعوت میکند و این در حالی است که خداوند و انبیا او نیز به خیر و پاکی دعوت میکنند. این انسان است که با اختیار خود یکی از دو راه را برمیگزیند و چون بر اساس اختیار خود عملی را انجام داده خود او هم میباید پاسخگوی آن عمل باشد و خلاصه، شیطان که در این دنیا با وعدههای زیبا و پر زرق و برق، افراد مختلف را به خود جلب مینمود در آن دنیا تمام آن وعدهها را فراموش کرده و نمیتواند هیچ کاری برای پیروان خود انجام دهد.
4. ندای کمکخواهی دوزخیان از ملائکهی الهی:
دوزخیان با وجود اینکه میدانند باید در برابر اعمال خود الیالابد در آتش دوزخ بسوزند ولی باز به دنبال راه چارهای هستند تا شاید حداقل کمی از عذاب خود را برای مدتی بکاهند و لذا به کلیدداران دوزخ و ماموران عذاب الهی رو کرده و از آنها تقاضای تخفیف مجازات میکنند. «وَ قَالَ الَّذِینَ فیِ النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُواْ رَبَّکُمْ یخَُفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ قَالُواْ أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَتِ قَالُواْ بَلیَ قَالُواْ فَادْعُواْ وَ مَا دُعَؤُاْ الْکَفِرِینَ إِلَّا فیِ ضَلَال.»
«و آنها که در آتشند به مأموران دوزخ میگویند: «از پروردگارتان بخواهید یک روز از عذاب ما را بکاهد!» آنها میگویند: «آیا پیامبران شما دلایل روشن برایتان نیاوردند؟!» میگویند: «آری!» آنها میگویند: «پس هر چه میخواهید (خدا را) بخوانید ولی دعای کافران (به جایی نمیرسد و) جز در ضلالت نیست!»(21)
نکتهی جالبی که در این آیه وجود دارد این است که اهل آتش تقاضای برطرف شدن کامل عذاب و ورود به بهشت را ندارند بلکه از ملائکهی عذاب تنها میخواهند کمی از عذاب آنها و آن هم تنها برای یک روز کاسته شود ولی حتی این تقاضای سادهی آنها نیز برآورده نمیشود چرا که نه تنها عدل خداوند اقتضا میکند که آنها در آتش بمانند بلکه خود آنان نیز ظرفیت لازم برای دریافت رحمت الهی را نیافته اند و بر همین اساس نمیتوانند از جایگاه خود پائینتر و یا بالاتر بروند.
5. ندای کمکخواهی دوزخیان از خداوند:
زمانی که اهل آتش از همه ناامید میشوند، به سمت خداوند رو آورده و از او تقاضا میکنند که آنها را از آتش خارج کند و میگویند که اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعا مستحق عذاب هستیم؛ در حالی که از این نکته غافلند که قیامت بازگشتی ندارد و تا زمانی که خدا، خدائی میکند باید در آنجا بمانند.
اما شیوهی برخورد خداوند با آنان نیز بسیار در خور توجه است. قرآن گفتگوی جهنمیان و خداوند را اینگونه بازگو میکند: «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنهَْا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ قَالَ اخْسَُواْ فِیهَا وَ لَا تُکلَِّمُونِ.»
«پروردگارا! ما را از این (دوزخ) بیرون آر، اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعاً ستمگریم (و مستحق عذاب)!» (خداوند) میگوید: «دور شوید در دوزخ، و با من سخن مگویید!»(22)
خداوند نیز با ذلت و خواری آنان را از خود میراند و حتی اجازهی صحبت کردن به آنها نمیدهد.
اما خداوندی که غفور و رحیم است چرا حاضر نیست حتی صدای این افراد را بشنود؟ خداوند خود دلیل این مطلب را بیان میکند و میفرماید: «شما بندگان مومن مرا تنها به دلیل ایمان به من مورد تمسخر و ریشخند قرار میدادید…»(23)
آری؛ مومن نزد خداوند بسیار عزیز است تا جائی که امام صادق علیهالسلام حرمت مومن را در کنار حرمت پیامبر، اهل بیت ایشان، کتاب خدا و حرمت خانهی کعبه قرار داده است و اگر کسی بخواهد حرمت چنین مومنی را پاس ندارد خداوند نیز حرمتش را پاس نمیدارد.(24)
نتیجهگیری:
دنیا دار عمل و قیامت سرای مکافات است. زمانی که انسان از این دنیا رخت بر میبندد و قیامت کبرای حضرت حق برپا میشود، پروندهی اعمال انسان به طور کامل بسته شده و هیچ فردی نمیتواند حتی کلمهای در آن اضافه کند و دوزخیان نیز با وجود اینکه از این مطلب باخبرند ولی از سر ناچاری به هر ریسمانی چنگ میزنند تا خود را نجات دهند ولی همه او را از خود میرانند و انسان با اعمال خود و نتایج آن تنها باقی میماند. لذا قبل از اینکه قیامتی برپا شود و در آنجا ملتمسانه از خداوند بخواهیم ما را به دنیا برگرداند، چه خوب است که تا زمانی که فرصت باقی است آن را غنیمت شمرده و عملی را از پیش بفرستیم که توشهی آخرت ما باشد و با شفاعت اعرافیان و بلندمرتبگان محشر، اهل نجات و رستگاری در بهشت باشیم. ان شاء الله.
پینوشتها:
1. بقره/156.
2.مدثر/42
3. مدثر/43.
4. وسائلالشیعة ج4، ص34.
5. مدثر/44
6. بحار الأنوار، ج58، ص150.
7. کافی، ج3، ص503 (مضمون روایت)
8. مدثر/45
9. فرقان/28 و 29
10. زخرف/67.
11. اعراف/48و49
12. البته برخی از مفسرین معتقدند که اهل اعراف، اهل محشر را از ظلمت و یا نورانیت چهرهی آنها میشناسند در حالی که با توجه به جدا شدن اهل بهشت و دوزخ از یکدیگر و مشخص شدن جایگاه آنها در بهشت یا دوزخ این معنا چندان جالب به نظر نمیرسد به خصوص که در آیات، دلالت خوبی وجود دارد که اهل اعراف، همهی اهل محشر را با چهرههای آنها میشناسند.
13. بحارالأنوار ج8، ص337.
14. مجمع البیان، ج4، ص653.
15. نگاه کنید به مجمع البیان، ج4، ص653.
16. اعراف/50
17. حدید/13
18. حدید/14
19. ابراهیم/21
20. ابراهیم/22
21. غافر/49و50
22. مومنون/107 و 108
23. مضمون آیات 109و110 سوره مومنون
24. کافی، ج8، ص107